سـروش
۲۶ اکتوبر ۲۰۲۴
تأملی پیرامون کشتار جمعی کارگران پناهندۀ افغان توسط مرزبانان ایرانی
کشتار بی رحمانه و جنایتکارانۀ تعدادی از پناهندگان جویای کار افغانستان در مرز ایران توسط انفجار ماین و تیراندازی مرزبانان فاشیست رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی ایران در کلگان سراوان به تاریخ ۲۲ میزان/ مهرماه، برای چند روز موضوع داغ و سرخط اخبار جهان بوده است. در حالی که ناشر اولی کمتر شناخته شده به نقل از منابع محلی گزارش کرده که نیرو های مرزی ایران شامگاه یکشنبه ۲۲ میزان در منطقۀ کلگان سراوان به سوی گروه ۳۰۰ نفری از مهاجران افغان که قصد ورود به ایران را داشتند، تیراندازی کردند که «ده ها» کشته و زخمی بر جای گذاشته است. سائر رسانه های جهانی این خبر را بدون پرداختن به صحت و سقم آن، همرسانی و بازنشر کرده اند. در حالی که رژیم سفاک آخوندی ایران در عین سکوت معنی دار سران جنایتکار آن، از زبان نمایندۀ طوطی صفت خود ــ حسن کاظمی قمی ــ از وقوع این حادثه در منطقۀ مرزی ایران انکار ورزیده است، رسانه های غربی و پرو اسرائیلی در اوج توحش نظامیان اسرائیلی در لبنان و فلسطین طی دو هفتۀ اخیر و در آستانۀ حملۀ محتمل بعدی اسرائیل به ایران، کشتار زحمتکشان افغان توسط نیرو های خونریز مرزبانی رژیم مرتجع و توسعه طلب حاکم بر ایران را در نزد افکار عامۀ جهانی به سند تازۀ محکومیت این رژیم مبدل کرده اند.
بدون این که در دام تبلیغات دو جانب متخاصم بیفتیم و یا خود را مقید به آمار و ارقام کوچک یا بزرگ بسازیم، اعلام می داریم که جنایت جنایت است و آمار و ارقام نفس جنایت را تغییر نمی دهد. هرگاه قربانی یا قربانیان جنایت یک تن، ده تن و صد تن و یا بیشتر باشد، عمل جنایت ارتکاب یافته است که باید محکوم شود. در این زمینه "سازمان ملل متحد" و نهاد های حقوق بشری آن خواهان تحقیق و مستندسازی این خبر شده اند. مسلم است که تا حال در موارد متعدد مرزبانان ایرانی به کرات پناهندگان افغان را در مناطق مرزی بین دو کشور به گلوله بسته اند.
هر چند در صورت مستند بودن بروز این حادثۀ خونین اخیر، اوج سبعیت و جنایت متولیان و مجریان فاشیست نهاد های سرکوبگر امنیتی رژیم ستمگر سوار بر دوش خلق ایران را نشان می دهد، ولی چه انتظاری از رژیم جنایتکار دار و تازیانه ای که خون خلق کشور خود را ریخته و ایران را به زندان بی در و پیکر مردم و جوانان پرشور مبارزش مبدل کرده است، می رود که در قبال کارگران پناهندۀ جویای کار افغانستان با عطوفت، مهمان نوازی و اخوت اسلامی برخورد کرده و با دسته های گل در سر مرز از آنان استقبال کنند؟ چنین انتظاری بیهوده است.
کاشتن ماین های ضد پرسونل در مناطق متشنج مرزی توسط دولت ها امر معمول است. اما قوانین جنگی حکم می کند که هر دولتی پس از ماین گذاری یک منطقۀ باز مورد آمد و شد عمومی، مکلف است که علاوه از نقشۀ دقیق ساحۀ ماین گذاری شده، با حصارکشی و نصب علامات هشدار دهنده، غیرنظامیان را از موضوع باخبر سازد. از قرار معلوم، دولت ایران پس از ماین گذاری برخی از نواحی مرزی، اقدامات هشدار دهنده را اجرائی نکرده است. در ضمن به رگبار بستن پناهجویان به طور عمدی و بدون تیر هشدار، نقض کلیه میثاق های بین المللی است.
طی حدود نیم قرن اخیر به موازات حدوث حوادث پیهم خونین و تجاوزات کهن استعماری توسط سوسیال امپریالیسم و امپریالیسم در کشور ما، سیاست و رویکرد رژیم ستمگر و طبقۀ حاکم در ایران در قبال افغانستان و افغان های پناهنده شوونیستی، توسعه طلبانه، اهانت آمیز و فرصت طلبانه بوده است. این کینه توزی رژیم ارتجاعی و طبقۀ حاکم در ایران در قبال کشور و مردم ما، از ماهیت ارتجاعی آنان و دشمنی تاریخی شان با مردم و نیرو های مترقی ایران ناشی شده و ادامۀ سیاست داخلی آن رژیم ستمگر است. طی این مدت زحمتکشان جویای کار و خانواده ها و فرزندان آنان در ایران در بی حقوق ترین حالت با گماشته شدن به شاق ترین کار ها در آزای نازل ترین مزد و در فقدان قوانین ایمنی کار و حقوق کارگری زیسته اند؛ صدمات جدی جسمی و روحی را متقبل شده؛ حقوق اولیۀ خود و کودکان شان برای دسترسی به تعلیم و بهداشت به طور سیستماتیک در ایران نقض شده؛ درجۀ بالائی از نرخ استثمار را توسط کارفرمایان بی رحم ایرانی در شرایط کار بردگی تحمل کرده؛ پول نقد پس انداز شان به دلیل نداشتن حساب بانکی، توسط صاحب کاران ایرانی در حالی خورده شده که این کارگران حق شکایت در دادگاه را نداشته اند؛ این مهاجران زحمتکش توسط کارفرمایان و مجریان امنیتی ــ قضائی و حتی توده ها از سر ناآگاهی در محیط کار، در کوچه ها، در جامعه، در دادگاه ها و در سر مرز مورد اهانت و بدرفتاری عمدتاً عمدی و حساب شده قرار گرفته اند؛ به پناهندگان افغان انگ و اتهام اثبات نشدۀ مصاب بودن به عامل باکتریائی امراض جذام و سل زده شده و شایع سازی شده است؛ برخورد نیرو ها و نهاد های امنیتی و چماق به دست های حزب اللهی در برابر افغان های پناهنده به ایران غیرانسانی، تحقیر آمیز و خشونت آمیز بوده است؛ اعمال خشونت، به بند کشیدن، شکنجه و اعدام غیرشفاف افغان ها به اتهامات واهی توسط مقام های قضائی ــ امنیتی و محاکم ایرانی؛ کارفرمایان ایرانی در تعدادی شهر ها از نهاد دادستانی شهر دستور داشته اند تا از استخدام کارگران افغان احتراز جویند؛ صدور دستور منع فروش نان در نانوائی ها به افغان ها در کرمان؛ جریان شکار کارگران افغان در ایران، دستگیری و رد مرز جبری آنان پیامد های ناگوار اقتصادی، امنیتی و خانوادگی داشته و اغلب جوانان از والدین و به عکس جدا و رد مرز شده اند؛ این طومار ستم، جنایت و رویکرد فاشیستی مقامات و نهاد های امنیتی ایران در قبال زحمتکشان آوارۀ افغاستان بسی طویل است و ما با بسنده کردن به ارائۀ مشت نمونۀ خروار از برخورد حاکمان ایران، این طومار را بسته و به بررسی علل پناهندگی افغان ها به ایران و جا های دیگر می پردازیم.
پناهندگی جمعی افغان ها به کشور های منطقه، فرامنطقه و بالاخص به دو کشور ایران و پاکستان در پیوند با حوادث حدوث یافته در نیم قرن اخیر به شمول مداخلات، جنگ های تجاوزکارانه در دو نوبت توسط سوسیال امپریالیسم شوروی و بلاک امپریالیستی ناتو تحت رهبری امریکا، جنگ های ارتجاعی میان دهاره های ارتجاعی و مزدور جهادی، ملیشیائی و طالبی و دست به دست شدن قدرت پوشالی در افغانستان، به طور عمده از کودتای روسی هفت ثور مزدوران روس- "خلق و پرچم"- به گونۀ موج وار شروع شد. با آورده شدن مزدوران مرتجع نیابتی و قراردادی طالبان بر اریکۀ امارت به حمایت مستقیم امپریالیسم اشغالگر امریکا و شرکاء و در تنیجۀ تبعات اقتصادی، سیاسی، امنیتی و فرهنگی چنین جا به جائی مزدوران جدید طالبانی به جای مزدوران پوشالی قبلی جهادی، تکنوکرات و فرومایگان مدنی و تسلیم شده، این موج پناهندگی به سوی ایران در حالی شتاب گیر شده است که پاکستان غرق در بحران سیاسی، اجتماعی و امنیتی (نمودی از بحران اقتصادی) در را به روی پناهندگان تازۀ افغان بسته و پناهندگان قبلی را اخراج کرده است.
به رغم وقوف به این رویکرد دول همجوار ایران و پاکستان و دریغ همسایگان شمالی از دادن پناهگاه به مردم ما، مسلماً تا زمان رفع علل و اسباب فرار نیروی مستعد کار از کشور (جنگ های ارتجاعی استعمارگران بیرونی و جنگ قدرت ارتجاع بومی، حاکمیت کهن استعماری امپریالیسم اشغالگر امریکا ــ ناتو و زمینه سازی اشغالگران و مزدوران برای فرار جوانان، کشتن روحیۀ میهندوستی در ضمیر جوانان از طریق دامن زدن به ازخود بیگانگی جوانان کشور طی ۲۰ سال اشغالگری در عین دست باز گذاشتن مزدوران طالبی، انتحار و انفجار در اماکن عمومی و محلات غیر نظامی توسط انتحاری های اجیران فاشیست طالبی؛ حاکمیت هائی از نوع طالبانی و یا مشابه آن؛ انحطاط اقتصادی، بیکاری عمومی، فقر فراگیر، تحریم های بیرونی، تحریم زنان و دختران خانواده های زحمتکش در عرصه های تولید، تعلیم و خدمات؛ بیکاری، مشکلات امنیتی، موانع علمی ــ فرهنگی بازگشت و ماندگار شدن در کشور، سلطۀ فاشیستی طالبان در قبال زنان، دختران، جوانان و محدودیت های تحمیل شده اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی توسط این گروه مرتجع و جنایتکار بر مردم افغانستان، ترور و ارعاب، دره و سوختاندن چشم جوانان، فضای مختنق، ماهیت ضد ملی، ستمگرانه و استثمارگرانۀ گروه خون آشام طالبان و تمامیت خواهی ایدئولوژیک، سیاسی و برتری خواهی قومی همراه با رویکرد اجتماعی آن؛ تاراج و حراج منابع حیاتی کشور در شراکت با دزدان و تاراجگران بومی و بیرونی و استثمار نیروی کار، فقدان اراده و برنامه های عمرانی ــ تولیدی در راستای خودکفائی، اشتغال زائی و اعتلای اقتصادی با استفادۀ معقول از این منابع، فرار کادر علمی و توقف استمرار تربیت و بازتولید کادر های مسلکی، مداخلات پیهم نواستعماری امپریالیستی ــ ارتجاعی از چندین جانب و از دو محور برای سرپا نگه داشتن طالبان و استمرار و یا وخیم شدن وضعیت جاری افغانستان، و هزینه شدن عواید ناشی از منابع طبیعی به جای توسعه و تأمین اجتماعی در جهت برآورده شدن خرج ماشین متورم سرکوب طالبانی و سائر موارد...) ادامه خواهد یافت. در ایران سرنوشت کارگران زحمتکش و مولد افغان بی ارتباط به مقدرات اجتماعی طبقۀ کارگر و سائر زحمتکشان آن کشور نیست. تغییر رویکرد موجود در قبال افغان ها و افغانستان، نیازمند وقوع تغییرات ژرف اجتماعی در جامعۀ ایران است.
راه حل این معضل فراگیر هم به اختصار برچیده شدن علل و عوامل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایست که در فوق به آن اشاره شد. راه حل معضل بیکاری و فرار نیروی کار به شکل گروهی و با خانواده ها با تغییر اساسی این وضعیت ناگوار موجود، میسر است. سرنگونی دولت ستمگر پوشالی و دست نشاندۀ طالبان، تشکیل یک دولت مستقل ملی و دموکراتیک به مثابۀ حاصل ارادۀ آزاد جمعی مردم افغانستان؛ غلبه بر مشکل بیکاری و فقر از طریق طرح و اعمال برنامه های عمرانی متوازن به اتکای نیروی لایزال مردم و منابع داخلی در جهت پایه ریزی اقتصاد مستقل ملی در عرصه های زراعت و صنعت؛ ازدیاد صادرات و کاهش واردات و جلب سرمایۀ انباشت شده به جای فرار از کشور در مجاری تولیدی؛ اشتغال زائی مزید و مستمر؛ بهبود شرایط تجارتی و به ویژه صادرات به سود خرده مالکان محصولات زراعتی و صنایع پیشه وری و کوتاه ساختن دست تطاول تجار زالو صفت در این دو زمینه؛ تربیت کادر مسلکی مورد نیاز از جوانان میهن دوست و تقویت حب وطن، میهندوستی و مردم دوستی در نهاد و ضمیر جوانان، کوتاه ساختن دست دزدان و یغماگران بومی و بیرونی، توجه دائم به رابطۀ پیوند انسان با طبیعت از طریق برنامه های عمرانی سازگار با محیط زیست و اکوسیستم؛ اعتلای گام به گام علمی ــ فرهنگی جامعه، زدودن زمینه های ناامنی موجود اقتصادی و اجتماعی و... میسر است.
امپریالیسم و ارتجاع عامل جنگ، ویرانی و فقر در افغانستان و منطقه اند!
مرگ و نفرین بر این دو عامل آوارگی در افغانستان و جهان!